با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+من زخمــــــــهاي بي نظيري به تن دارم،
اما تو مهربان ترينشان بودي…
عميق ترينشان،
عزيز ترينشان..
بعد از تو آدمها تنها خراشـــــهاي کوچکي بودند بر پوستم
که هيچ کدامشان، به پاي تو نرسيدند..
به قلبم نرسيدند...
+و من هنوز عاشقم ...!
آنقدر که مي توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگيرد
از اول تا آخر بي وفايي هايت را بشمارم
و دست آخر همه را فراموش کنم ...
و دوباره به تو عشق بورزم !
+اسفند رو به پايان است ....
وقت ِ کوچ کردن به فروردين،
وقت ِ بخشيدن و صاف کردن دل.
پس مرا ببخش
اگر با نگاهي دلت را آزردم...
اگر با صدايي و سخني روحت را آشفتم..
واگر با زباني بر دلت ترکي انداختم..
پروردگارا در اين روز پاياني سال به خواب دوستانم آرامش...به بيداريشان آسايش.....به زندگيشان نور و روشني....به عشقشان ماندگاري...به مهرشان وفا...وبه وجودشان تندرستي بخش..سال نو را پيشاپيش به همتون تبريک ميگم
+من
انبوهي از اين بعدازظهرهاي جمعه را
بياد دارم كه در غروب آنها
در خيابان
از تنهايي گريستيم
ما نه آواره بوديم، نه غريب
اما
اين بعدازظهرهاي جمعه پايان و تمامي نداشت
ميگفتند از كودكي به ما
كه زمان باز نميگردد
اما نميدانم چرا
اين بعد از ظهر هاي جمعه باز ميگشتند!